نویسنده کتاب دکتر مهدی خدامیان آرانی در مقدمه ی آن آورده است: بیایید به پدر و مادر خود نیکی کنید, بیایید قدری با آنها مهربان تر باشید.این کتاب را برای کسانی نوشته ام که می خواهند با احترام به پدر و مادر به سوی خوشبختی دنیا و آخرت گام بردارند. تلاش کرده ام که با نگاهی نو به آموزه های دینی به شما کمک کنم تا بار دیگر عاشق پدر و مادرتان شوید! اکنون نوبت شماست تا کتاب خودت را بخوانی و بدانی که پدر و مادرت همان بهشت گمشده تو می باشند.

این کتاب که جلد 19 ام از آثار دکتر خدامیان است به 18 عنوان داستان که با بیانی بدیع نگاشته شده پرداخته است که اثر را بسیار جذاب و متفاوت کرده است.

برخی از عناوین عبارتند از:

با این سرعت کجا می روی؟

چهار نگاهی که عبادت است  

در یک شب, چهارده رن عبادت کردم!

با یک نگاه تند, نمازت قبول نمی شود؟

آیا به فکر پدر و مادرت هستی؟

چرا بوی خوش بهشت را احساس نمی کنند؟

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بیرون می آمدم که جوانی به سویم آمد.بعد از سلام گفت:می خواستم چند لحظه وقت شما را بگیرم.گاهی به او کردم, دیدم از بس گریه کرده, چشمانش قرمز شده است.

به گوشه ای از صحن رفتیم و او شروع به سخن گفتن کرد. او گفت: اهل تبریز هستم, حاجت مهمی دارم و می خواهم به آرزوی خود برسم. اما هر کاری کردم دعایم مستجاب نشد. هر دعایی که به من معرفی شد, خواندم. هر ذکر و دعایی که فکرش را بکنی, خواندم ولی نتیجه نگرفتم.من دیگر درمانده شده ام, نمی دانم چه کنم؟ آیا راه حلی به فکرتان می رسد؟

گفتم:اشکال کار همین است که تو هر چه راشنیدی, عمل کردی بدون اینکه تحقیق کنی درست است یا نه؟ او تعجب کرد و گفت:آدم بیچاره ای مانند من به هرچه امیدوارش کنند دل می بندد تا شاید مشکلش حل شود.

گفتم:مگر نمی خواهی مشکل تو برطرف شود و به آرزوی خود برسی؟ پس باید راهی را انتخاب کنی که مورد تایید امامان معصوم علیهم السلام باشد کدامیک از کارهایی را که برای رفع مشکل خود انجام داده ای, مورد تایید آنها می باشد؟ اگر می خواهی دعا کنی , اگر می خواهی به خواسه ات برسی, باید خاطرت جمع باشد که گرد خرافات نمی گردی.

به  او گفتم: آیا پدر شما زنده است؟

او گفت: بله چه طور؟

به او گفتم : چون به شهر خود بازگشتی به نزد پدرت برو, دست او را از روی ادب و احترام ببوس و از  او بخواه برایت دعا کند, چرا که امام صادق علیه السلام فرمودند که دعای پدر در حق فرزند مستجاب است.

جوان رو به من کرد و گفت: به همین سادگی! من هم در جواب گفتم: به همین سادگی !

بعد از بیست روز در منزل مشغول نوشتن کتاب هایم بودم که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم, صدای همان جوان را شنیدم که به خاطر رسیدن به حاجتش از من تشکر می کرد. ما برا ی رسیدن به حاجت خود چه کارها که نمی کنیم! یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم! ...

( کتاب بهشت فراموش شده / صفحه 18 و 19 )