نکته: برای کسب اطلاعات بیشتر از این محصول بر روی قسمت دانلود کلیک و بخشی هایی از این کتاب را بصورت pdf دریافت نماییید
کتاب " در مسیر غدیر " به آخرین سفر پیامبر صلی الله علیه وآله و واقعه غدیر خم به صورت داستانی می پردازد . در این کتاب نویسنده علی باباجانی به وقایعی از غدیر پرداخته که در جای دیگری به آن پرداخته نشده است. قلم نویسنده روان است و کتاب به گونه ای فصل بندی شده است که مانع از خستگی مخاطب می شود . این کتاب در بیست و سه فصل کوتاه تنظیم شده است.
برخی ازعناوین فصول عبارتند از :
از مدینه تا قرار
جایی برای احرام
سوره پیروزی
چه زود گذشت !
در کنار برکه
وحشت در هرشا
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
در منزل پیامبر صلی الله علیه و آله هم جنب و جوش خاصی برپاست . چند شتر آماده در کوچه به ردیف ایستاده اندو شتربانان منتظر آمدن خانواده پیامبرند. یکی از زنها در اتاق را می بندد و وسایل خود را نزدیک هودجی می برد . هودج ها روی شتر بار می شوند و اهلبیت پیامبرصلی الله علیه و آله داخل هودج می روند . انجشه , غلام سیاه چهره با دقت همه شترها را وارسی می کند ; شترهایی که قرار است همسران و دختر پیامبر ببرد . انجشه ساربان شترهای پیامبر است. او شتر دیگری را که هودجی بر آن قرار دارد نزدیک در خانه پیامبر به زمین می نشاند. افسار شتر را آرام نگه می دارد تا دختر و نوه های پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن سوار شوند همسران پیامبر هم در هودج های دیگر می نشینند .پس از آن با سلام و صلوات مردم , پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که لباس احرامی در دست دارد به شتری نزدیک می شود . روانداز شتر را مرتب می کند و سوار می شود سپس بلند می گوید : « الهم حجة لا ریاء فیها و لا سمعه ; پروردگارا این حجی است که در آن ریا نیست .» این سفر آنقدر مهم است که پیامر صلی الله علیه و آله همه همسران و دختر و نوه هایش را با خود می برند. مردی شوخ طبع به خانه پیامبر نزدیک می شود .ابورافع راکنار چند شتر می بیند و با لبخند می گوید: " سلام جناب ابورافع ! خدا قوت ! بزنم به تخته ثروتمند شدی ها ... چقدر شتر داری ؟ "
(کتاب " در مسیر غدیر " / صفحه 18 و 19 )
کتاب " در مسیر غدیر " به آخرین سفر پیامبر صلی الله علیه وآله و واقعه غدیر خم به صورت داستانی می پردازد . در این کتاب نویسنده علی باباجانی به وقایعی از غدیر پرداخته که در جای دیگری به آن پرداخته نشده است. قلم نویسنده روان است و کتاب به گونه ای فصل بندی شده است که مانع از خستگی مخاطب می شود . این کتاب در بیست و سه فصل کوتاه تنظیم شده است.
برخی ازعناوین فصول عبارتند از :
از مدینه تا قرار
جایی برای احرام
سوره پیروزی
چه زود گذشت !
در کنار برکه
وحشت در هرشا
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
در منزل پیامبر صلی الله علیه و آله هم جنب و جوش خاصی برپاست . چند شتر آماده در کوچه به ردیف ایستاده اندو شتربانان منتظر آمدن خانواده پیامبرند. یکی از زنها در اتاق را می بندد و وسایل خود را نزدیک هودجی می برد . هودج ها روی شتر بار می شوند و اهلبیت پیامبرصلی الله علیه و آله داخل هودج می روند . انجشه , غلام سیاه چهره با دقت همه شترها را وارسی می کند ; شترهایی که قرار است همسران و دختر پیامبر ببرد . انجشه ساربان شترهای پیامبر است. او شتر دیگری را که هودجی بر آن قرار دارد نزدیک در خانه پیامبر به زمین می نشاند. افسار شتر را آرام نگه می دارد تا دختر و نوه های پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن سوار شوند همسران پیامبر هم در هودج های دیگر می نشینند .پس از آن با سلام و صلوات مردم , پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که لباس احرامی در دست دارد به شتری نزدیک می شود . روانداز شتر را مرتب می کند و سوار می شود سپس بلند می گوید : « الهم حجة لا ریاء فیها و لا سمعه ; پروردگارا این حجی است که در آن ریا نیست .» این سفر آنقدر مهم است که پیامر صلی الله علیه و آله همه همسران و دختر و نوه هایش را با خود می برند. مردی شوخ طبع به خانه پیامبر نزدیک می شود .ابورافع راکنار چند شتر می بیند و با لبخند می گوید: " سلام جناب ابورافع ! خدا قوت ! بزنم به تخته ثروتمند شدی ها ... چقدر شتر داری ؟ "
(کتاب " در مسیر غدیر " / صفحه 18 و 19 )
کتاب " در مسیر غدیر " به آخرین سفر پیامبر صلی الله علیه وآله و واقعه غدیر خم به صورت داستانی می پردازد . در این کتاب نویسنده علی باباجانی به وقایعی از غدیر پرداخته که در جای دیگری به آن پرداخته نشده است. قلم نویسنده روان است و کتاب به گونه ای فصل بندی شده است که مانع از خستگی مخاطب می شود . این کتاب در بیست و سه فصل کوتاه تنظیم شده است.
برخی ازعناوین فصول عبارتند از :
از مدینه تا قرار
جایی برای احرام
سوره پیروزی
چه زود گذشت !
در کنار برکه
وحشت در هرشا
در بخشی از این کتاب می خوانیم :
در منزل پیامبر صلی الله علیه و آله هم جنب و جوش خاصی برپاست . چند شتر آماده در کوچه به ردیف ایستاده اندو شتربانان منتظر آمدن خانواده پیامبرند. یکی از زنها در اتاق را می بندد و وسایل خود را نزدیک هودجی می برد . هودج ها روی شتر بار می شوند و اهلبیت پیامبرصلی الله علیه و آله داخل هودج می روند . انجشه , غلام سیاه چهره با دقت همه شترها را وارسی می کند ; شترهایی که قرار است همسران و دختر پیامبر ببرد . انجشه ساربان شترهای پیامبر است. او شتر دیگری را که هودجی بر آن قرار دارد نزدیک در خانه پیامبر به زمین می نشاند. افسار شتر را آرام نگه می دارد تا دختر و نوه های پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن سوار شوند همسران پیامبر هم در هودج های دیگر می نشینند .پس از آن با سلام و صلوات مردم , پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که لباس احرامی در دست دارد به شتری نزدیک می شود . روانداز شتر را مرتب می کند و سوار می شود سپس بلند می گوید : « الهم حجة لا ریاء فیها و لا سمعه ; پروردگارا این حجی است که در آن ریا نیست .» این سفر آنقدر مهم است که پیامر صلی الله علیه و آله همه همسران و دختر و نوه هایش را با خود می برند. مردی شوخ طبع به خانه پیامبر نزدیک می شود .ابورافع راکنار چند شتر می بیند و با لبخند می گوید: " سلام جناب ابورافع ! خدا قوت ! بزنم به تخته ثروتمند شدی ها ... چقدر شتر داری ؟ "
(کتاب " در مسیر غدیر " / صفحه 18 و 19 )